مطالب روان شناسي
نگارش در تاريخ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:متغير,پژوهش,مطالعات پژوهشي,تحقيق,آمار, توسط عليرضا نصيرزاده: «كارشناس ارشد روان شناسي عمومي»

مقدمه:

يكي از مباحث مهم تحقيق، انواع متغيرها و مقياس هاست. متغيرها در تعاريف مختلف، به عواملي اطلاق مي شوند كه ثابت نبوده، و در يك مجموعه(Collection) و يا در ارتباط با پديده هاي ديگر، مي توان آنها را جايگزين عوامل معيني كه هم مقدار باشند، كرد.

درباره مطالعات پژوهش، متغيرها عبارت است از عوامل تاثيرگذاري هستند كه نقش و ارزش و ميزان تاثير آنها ثابت نيست؛ اما در عين حال، مي توان اثرگذاري آنها را اندازه گرفت. از اين رو، متغيرها عواملي هستند كه بر پديده ها و بر يكديگر تاثير مي گذارند؛ ولي ارزش و ميزان تاثيرشان ثابت نيست و نقش آنها پايدار نيست اما قابل اندازه گيري هستند. بعد از شناسايي متغيرهاي تحقيق كه سنگ بناي پژوهش اند، چون اندازه گيري آنها به يك صورت ممكن نيست، لزوم پرداختن به مقياسها ضروري مي شود كه عبارتند از مجموعه قواعدي براي انتساب آزمودني ها به مقوله ها يا اعداد به آزمودني ها(كني، 2001) كه اين دو مبحث را در اين بخش پي مي گيريم.

سازه، مفهوم، متغير:

مفهوم(Concept)، تجريدي از رويدادهاي قابل مشاهده است كه معرف شباهت ها يا جنبه هاي مشترك ميان آنهاست. مفاهيم، واژه هايي انتزاعي هستند كه براي توضيح دادن و يا معنا دادن به تجربيات، از آنها استفاده مي كنيم؛ براي مثال: «پيشرفت تحصيلي»، مفهومي است كه مي توان آن را از طريق عملكرد(نمره هاي كلاسي) دانش آموزان در درسهاي مختلف، مشاهده كرد (كارور و ديگران، 1990).

برخي واژه ها مثل انگيزش، هوش، خود، اضطراب و قابليت اجتماعي، به صورت مستقيم قابل مشاهده نمي باشند. اين مفاهيم پيچيده كه در سطح بالايي از تجريد(انتزاع) قرار دارند، سازه(Construct) ناميده مي شوند. سازه ها غالباً از نظريه ها مشتق مي گردند. براي مثال: «قابليت اجتماعي»، يك سازه است؛ زيرا از يك سو به مهارتهاي اجتماعي، شناختي، و عاطفي، و از سوي ديگر، به فرايند اجتماعي شدن و تجريدهاي اجتماعي در روابط ميان فردي، اشاره دارد. مشاهده قابليت اجتماعي، تنها با ايجاد شرايط خاص و با كمك متغيرها، امكان پذير مي گردد (بازرگان و ديگران، 1385).

پس به مفاهيم انتزاعي و مشاهده ناپذيري كه از روي آثار آنها به وجودشان پي مي بريم، سازه گفته مي شود؛ مثل: هوشياري و اضطراب كه ما از علائم و رفتار يك فرد مي فهميم كه شخص، در حال حاضر هوشيار است يا مضطرب.

تعريف متغير:

متغير(Variable)، از نظر لغوي به معني چيزي است كه تغيير مي كند، اما در فعاليتهاي تحقيقي، متغير ويژگي هايي دارد كه بايد مورد مطالعه قرار گيرند و تعريف عيني آن، عبارت است از؛ ويژگي ها و خصايصي كه مقادير مختلفي را قبول مي كند و يا ارزش هاي مختلفي را مي توان به آنها نسبت داد. مثال: جنسيت، سن، ميزان درآمد، هوش، استعداد، و مذهب، نمونه هايي از متغيرها هستند (رمضان، 1388). همچنين متغير عبارت است از ويژگي واحد مورد مشاهده ، و يا كميتي است كه مي تواند از واحدي به واحد ديگر يا از شرايطي به شرايط ديگر، مقادير مختلفي را اختيار كند. به بيان دقيق تر مي توان گفت كه متغير، نمادي است كه اعداد يا ارزش ها به آن منتسب مي شوند؛ مثلا نمرات حاصل از آزمون پيشرفت تحصيلي، يك متغير است زيرا از فردي به فرد ديگر متفاوت است و يا حداقل تمام افراد، نمره يكساني از آن به دست نمي آورند.

تبديل مفهوم انتزاعي به تعريف عملياتي:

براي تبديل يك مفهوم انتزاعي به تعريفهاي عملياتي، بايد نكات زير را در نظر گرفت:

1-بررسي تعريفهاي عملياتي ارائه شده، براي پديده مورد نظر در تحقيقات قبلي.

2-انتخاب يا تدوين مناسب ترين تعريف عملياتي.

3-انتخاب بهترين شيوه اندازه گيري متغير تعريف شده.

در بيان تعريف عملياتي، اين سئوال نيز مطرح مي گردد: آيا تعريف عملياتي مورد نظر، معرف واقعي مفهوم يا سازه مورد مطالعه در تحقيق مي باشد؟ پاسخ به اين سئوال، اعتبار تعريف عملياتي را مشخص مي كند. به طور خلاصه، براي تعريف عملياتي يك سازه، بايد متغيرهاي معرفي را كه نشان گر اين سازه مي باشند، مشخص كرد.

انواع متغيرها:

متغيرها را مي توان به صورتهاي مختلف دسته بندي كرد. اين صورت ها عبارتند از:

1-متغير پيوسته و طبقه اي(گسسته يا ناپيوسته).

1/1- متغير پيوسته:

متغيري است كه قابليت اين را دارد كه مجموعه منظمي از ارزش ها يا مقادير را در محدوده معيني بپذيرد. هرچه ارزش يك متغير بيشتر باشد، به اين معني است كه در مقايسه با ارزش كوچكتر، مقادير بيشتري از خصوصيت مورد نظر را دارد. متغيرهايي مثل: وزن و قد كه مي توانند مقادير متفاوتي را به خود اختصاص دهند، متغير پيوسته ناميده مي شوند؛ مثلا وزن مي تواند مقاديري چون 60، 5/60، 75/60، كيلوگرم را به خود اختصاص دهد (مهريار، 1362).

1/2- متغير طبقه اي(گسسته يا ناپيوسته):

اين نوع متغيرها نمي توانند هر ارزشي را به خود اختصاص دهند؛ بلكه فقط مقدار مشخصي را به خود نسبت مي دهند. در اين نوع متغيرها، مقياس مورد استفاده، اسمي مي باشد و از قانون همه يا هيچ استفاده مي شود؛ مثلا در متغيرهاي جنسيت و تعداد فرزندان، يك شخص ممكن است مرد باشد يا زن. اگر مرد بود، زن نيست و برعكس. و يا اين كه تعداد فرزندان 2، يا 3، و يا ... مي باشد و نمي شود گفت كه تعداد فرزندان، 5/2 نفر است (پاشا شريفي، 1374).

2-متغيرهاي دو ارزشي و چند ارزشي:

متغيرها از نظر قبول ارزشها، به دو دسته متغيرهاي دو ارزشي(دو وجهي) و متغيرها چند ارزشي(چند وجهي) تقسيم مي شوند (كاتانزارو، 2001).

2/1- متغيرهاي دو ارزشي(دو وجهي):

به متغيرهايي گفته مي شود كه فقط دو ارزش و يا دو عدد را مي توان به آنها نسبت داد؛ مثل مرد و زن، زنده و مرده، شاغل و غيرشاغل. متغيرهاي دو ارزشي، خود به دو دسته زير تقسيم مي شوند:

2/1/1- متغيرهاي دو ارزشي حقيقي(واقعي):

اين متغيرها داراي دو ويژگي هستند كه هر دو به صورت واقعي وجود دارند؛ مثل زن و مرد، و زنده و مرده.

2/1/2- متغيرهاي دو ارزشي غيرحقيقي(ساختگي):

ويژگي هاي اين نوع متغير، ساختگي و اعتباري است؛ مثل قبولي و مردودي. چنان كه مشاهده مي شود، ويژگي قبول و يا مردود شدن، يك امر قراردادي است در حاليكه زن يا مرد بودن، يك ويژگي واقعي است.

2/2- متغيرهاي چند ارزشي(چند وجهي):

متغيرهايي هستند كه بيش از دو ارزش را به خود نسبت مي دهند؛ مثل سطح تحصيلات، ميزان هوش و رجحان مذهبي(مسلمان، كاتوليك، يهودي، زرتشتي، و غيره).

 

 

 

ادامه مطلب به زودي در همين صفحه

 

درج آگهی رایگان - پورتال تبلیغاتی 9رنگ
نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:اختلال هويت جنسي, جي آي دي, GID, توسط عليرضا نصيرزاده: «كارشناس ارشد روان شناسي عمومي»

در سبب شناسي دقيق اختلال هويت جنسي (GID) يا (Gender Identity Disorder) آنچه مورد بحث مي باشد اينست كه اين اختلال بيشتر بر روي پسر بچه ها متمركز است و جامعترين فرضيه روان تحليلگري معتقد است كه همانندسازي با جنس مخالف، ناشي از تعامل عوامل مزاجي مانند واكنشي بودن(نوع «مهار شده» خُلق) و عوامل محيطي مانند سوءرفتار، غفلت و حتي آسيب شناسي رواني خفيف والدين در طي دورة رشد، يعني هنگامي كه آگاهي از تفاوت جنسي وجود دارد اما اثبات خود و شيء هنوز به طور كامل ايجاد نشده است مي باشد.

ثبات خود و شيء كه معمولا بين ماههاي 24 و 36 زندگي به وجود مي آيد، يك موفقيت رشدي است كه در آن تصاوير ذهني از خود و مراقب در حافظه، رمز بندي مي شود. ثبات خود موفق به اين معناست كه كودك مي تواند عامل فشارزا را بدون از دست دادن احساس اين كه او كيست، تحمل كند. ثبات شيء به اين معناست كه كودك در شرايط فشار مي تواند تصوير دروني مراقبش را به عنوان منبع آرامش يادآوري كند يا به آن پناه ببرد. هنگامي كه قبل از تحقق اين رشدها، يك فقدان ضربه اي رخ دهد، كودك مي تواند احساس از خودش را از دست رفته بيابد و با اين احساس كه او ممكن است از زندگي باز بماند، گيج شود. كودك احساس امنيتي را آرزو مي كند كه از نزديكي جسمي و عاطفي با مادر ريشه مي گيرد. هنگامي كه اين نزديكي موجو نباشد، همانندسازي با جنس مخالف مي تواند مانند تنها جايگزين موجود احساس شود. همانطور كه فرضيه اي اظهار مي كند كه «كودك داشتن مادر را با مادر بودن، قاطي مي كند».

تجربه كودك از جنسيت (فكر مردانگي و زنانگي) به عنوان آغازين براي تحقق نوعي از خود جايگزين عمل مي كند، خودي كه در آن مادر فرا خوانده مي شود و احساس امنيت مربوط به او دوباره به دست مي آيد، احساسات پرخاشگري به جاي آشفتگي مرتبط مي گردند و براي كودك احساس از خود نسبتاً منسجم و قابل اعتمادي وجود دارد، هر چند كه محدودتر از آن است كه احساس مي كند. هنگامي كه كودك استفاده از چنين ساختاري را به عنوان يك پناهگاه استفاده مي كند، اين ساختار برايش بسيار مهم مي شود.

اختلال GID، نسبتاً نادر است و به نظر مي رسد كه استفاده از اين تشخيص در سالهاي اخير رو به كاهش است. پسرها نسبت به دخترها با فراواني بيشتري و مردان تقريباً 2 تا 3 بار بيشتر از زنان ارجاع مي شوند. شروع اين اختلال معمولا در خدود 2 تا 3 سالگي است و نوعاً با تجارب ضربه اي مانند جدايي، بيش تحريكي جنسي، يا عامل فشارزاي مربوط به مادر تشديد مي شوند و هميشه در زمينه اختلال در عملكرد خانوادگي بروز مي كند. اين كودكان نوعاً در حول و حوش زمان ورود به مدرسه به دليل نگراني والدين در مورد تداوم رفتار مغاير جنسي، افزايش ناراحتي به دليل محروميت از حقوق اجتماعي همسالان، حس افزايش يافتة تنهايي، عدم بلوغ اجتماعي، عدم تحمل ناكامي، اختلال در عملكرد مدرسه، اجتناب از مدرسه، يا فرار از مدرسه، ارجاع مي شوند. اگر چه آزمونهاي روان شناختي ممكن است همانندسازي با جنس مخالف يا الگوهاي رفتاري را معلوم كنند، هيچ آزمون تشخيصي اختصاصي براي اين اختلال وجود ندارد. كاريوتايپ گرفتن از كروموزوم هاي جنسي و هورمون ها فقط براي رد كردن وضعيت جسمي دو جنسي بودن بررسي مي شوند و فايده ديگري ندارند.

پسرهايي كه مبتلا به GID تشخيص داده مي شوند، با اشتغال ذهني واضح با فعاليتهاي زنانة سنتي مانند بازي با عروسكها، آرايش كردن، كشيدن تصاوير دخترها و شاهزاده هاي زيبا، علاقه به تصاوير تخيلي زنانه، و خانه بازي مشخص مي شوند. اين پسرها هنگام خانه بازي، معمولا نقش مادر را مي پذيرند و اداها و الگوهاي گفتاري زنانه را به كار مي برند. آنها نوعاً دخترها را به عنوان همبازي هاي ارجحشان انتخاب مي كنند. آنها همچنين ميل دارند كه از بازي هاي خشن و جست و خيز كردن، و ورزشهاي رقابتي اجتناب كنند و فقدان عمومي علاقه به بازي هاي كليشه اي پسرها را نشان مي دهند. آنها اغلب نظر خُلقي، احساس شكنندگي جسمي، اضطراب، گوش به زنگي در مواجهه با موقعيتهاي جديد، نيازهاي وابستگي قوي، حساسيت بيش از حد به عاطفه، ( براي مثال آنها هنگامي كه مادر را عصباني يا افسرده مي بينند، به طور اختصاصي جوياي مراقبت و جلب توجه كننده مي شوند)، آسيب پذيري به جدايي، فقدان و تمسخر، توانايي قابل توجه تقليد كردن، و حساسيت حسي به صدا، رنگ، جنس، بو، حرارت و درد را نشان مي دهند.

پسرهايي كه مبتلا به GID تشخيص داده مي شوند، ممكن است آرزوي دختر بودن يا ادعاي اينكه آنها در طي رشد يك زن خواهند شد، را بيان كنند. بسياري از آنها ملال كالبدشناسي كه به عنوان بيزاري از آلت تناسلي بروز مي كند را تجربه مي كنند. آنها ممكن است به ادرار كردن در حالت نشسته اصرار كنند و با فشار دادن آلت تناسلي در بين پاهايشان، به نداشتن آن وانمود كنند. آنها ممكن است آرزوي برداشتن آلت تناسلي يا داشتن مهبل را داشته باشند. ممكن است تعدادي از پسرهاي مبتلا به اين اختلال هرگز ادعاي روشني در مورد آلت تناسلي خود نداشته باشند، ولي ممكن است ديدن آلت تناسلي شان در حمام، موجب شود كه آنها آرزوي دختر بودن را بكنند.

دخترهايي كه مبتلا به GID تشخيص داده مي شوند، نگرش منفي شديد نسبت به لباسهاي سنتي زنانه، آرزوي ناميده  شدن به اسامي پسرانه، همانندسازي با چهره هاي قدرتمند مردانه، ترجيح دادن پسرها به عنوان همبازي و علائق مشترك پسرانه در ورزشهاي تماسي. دخترهاي مبتلا، علاقه كمي به عروسكها يا ساير بازي هاي سنتي دخترانه نشان مي دهند و ممكن است به ادرار كردن در حالت ايستاده اصرار كنند و ادعا كنند كه آلت تناسلي مردانه دارند، آرزوي رشد نكردن سينه ها و قاعده نشدن را بيان كنند و ادعا كنند كه آنها در طي رشد، يك مرد خواهند شد.

اشتغال ذهني با ظاهر در نوجوانان و بزرگسالان ممكن است به خود درماني با هورمونها و به ندرت به خود اضافه كردن يا برداشتن آلت تناسلي منجر شود. در اين افراد مشكلات ارتباطي، صدمات تحصيلي، كاري، و اقدام به خودكشي شايع مي باشد. بزرگسالاني كه مبتلا به GID تشخيص داده مي شوند، نوعاً به عنوان عضوي از جنس موافق شان راحت عمل نمي كنند. آنها ممكن است با آرزوي زندگي كردن به عنوان جنس مخالف را به كار بگيرند، و در جستجوي دستكاري هورموني يا جراحي بدنشان باشند. اضطراب و افسردگي، بيماري هاي همزمان در بزرگسالان هستند و اختلالات شخصيت در مردان، شايع تر است.هورموني ود اضافه كردن يا برداشتن رشد نكردن سينه ها

درمان GID، روان درماني روان پويشي است كه بر به دست آوردن رهايي از مهارها و محدوديتهاي من(Ego) كه اغلب اختلال را مشخص مي كنند، متمركز مي باشد. به هر صورت اين كودكان، نوعاً در درمان نيازي قوي به درك شدن، نيازهاي مهم پذيرفته شدن از جانب ديگران، و ظرفيت براي بيان تجارب دروني به صورت استعاره را نشان مي دهند.

اكثر پسرهايي كه مبتلا به GID تشخيص داده مي شوند با تاخير دير هنگام، جنسيتشان را مي پذيرند. علاوه بر اين، دو سوم از پسرهايي كه مبتلا به اين اختلال تشخيص داده مي شوند، گرايش به همجنس گرايي پيدا مي كنند، هر چند كه آنها زير گروه كوچكي از پسرهاي همجنس گراي اصلي را معرفي مي كنند.

به هر حال براي اطمينان از تشخيص GID ، وجود دو جزء ضروري است(بر اساس DSM-IV-TR):

1-        1- همانند سازي قوي و دائمي با جنس مخالف (ميل به بودن يا اصرار بر اين كه جنس ديگري است) و اين مربوط به مسائل مربوط به فرهنگي نمي باشد.

2-    2- ناراحتي دائمي در مورد جنس تعيين شده فرد يا حس عدم تناسب در نقش جنسي آن جنس با شواهدي از ناراحتي يا اختلال باليني قابل توجه در عملكرد اجتماعي، شغلي و يا ساير زمينه هاي عملكردي.

درج آگهی رایگان - پورتال تبلیغاتی 9رنگ

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد